پسمان‌های برخی از گیاهان زراعی دگرآسیب و کنترل علف‌های هرز

مشخص شده است که پسمان(کاه و کلش)‌های تعدادی از گیاهان زراعی دارای ویژگی دگرآسیبی(آللوپاتی)؛ نظیر گندم، برنج، کلزا و ....  در اثر اختلاط با خاک، موجب سرکوبی علف‌‌های هرز می‌شوند. . حضور پسمان‌‌های گیاهان زراعی بر روی سطح خاک بعنوان مالچ، از طریق دگرآسیبی موجب سرکوبی علف‌های هرز شده و وابستگی به علف‌کش‌ها را کاهش می‌دهد.  گیاهان دگرآسیب؛ گونه‌هایی هستند که با افزودن مواد سمی (از طریق آزادسازی  موادشیمیایی) به محیط رشد گیاهان دیگر(علف‌هرز یا زراعی)، سبب صدمه یا مرگ آن‌ها می‌شوند.در این میان،گیاهان تیره چلیپائیان (Cruciferae) نظیر کلزا ، کلم، انواع خردل‌ها و.... ، دارای اثرات دگرآسیبی می باشند.

سازو کار دقیق سرکوب رشد گیاهان زراعی و علف‌های هرز، در پی افزودن بقایای گیاهان تیره چلیپائیان، هنوز روشن نیست. گلوکوزینولات‌ها (20 نوع مختلف) ماده ایی است که به مقدار زیاد در بافت‌های بسیاری از گیاهان این تیره، یافت می‌شود. اما گلوکوزینولات‌ها (به استثنای گلوکوبراسیکان)  به ندرت از خود فعالیت زیست کشی نشان می‌دهند. هر چند بسیاری از گلوکوزینولات‌ها برای گیاهان نسبتاً غیر سمی هستند اما محصولات فرار حاصل از تجزیه آن‌ها مانع جوانه زنی بذور می‌شوند و دارای اثرات علف‌کشی و دگرآسیبی هستند. ایزوتیوسیانات(Isothiocyanates) یکی از مهم‌ترین محصولات فراری است که طی فرایند تجزیه بافت‌های گیاهان تیره چلیپائیان در خاک، تولید و  اغلب آفت‌کش‌های بالقوه ایی قلمداد می‌شوند. خاصیت کشندگی گسترده ایزوتیوسیانات‌ها علیه حشرات، نماتدها، قارچ‌ها و علف‌های هرز شناخته شده است.  این ماده آللوکمیکال(مواد شیمیایی که مسبب اثرات دگرآسیبی هستند)، علف‌های هرز مختلفی نظیر سوروف، گاوپنبه، تاج خروس، دم روباهی کشیده و ... را سرکوب می‌نماید. کنترل آفات و عوامل بیماری زای خاکزی بر اثر رهاسازی ترکیبات زیستی کشنده از قبیل ایزوتیوسیانات‌های حاصل از بافت‌های حاوی گلوکوزینولات‌، به پدیده تدخین زیستی (Biofumigation) موسوم است. ترشح ایزوتیوسیانات‌ها از ریشه‌های در حال رشد گیاهان مذکور پدیده شناخته شده ایی است . اما این گیاهان تا زمانی که زنده هستند، مقادیر زیادی،  ایزوتیوسیانات ترشح نمی‌نمایند. گیاهان مذکور، پس از مرگ، و طی تجزیه (فرایند هیدرولیز) مقادیر زیادی ایزوتیوسیانات آزاد می نمایند. شایان ذکر است، هر چند طی تجزیه بافت‌های گیاهان تیره چلیپائیان در خاک، ایزوتیوسیانات‌ها در سطح نسبتاً پایینی حضور دارند. اما اغلب ترکیب علف‌کشی بالقوه ایی به شمار می‌روند. در این میان علف‌های هرز بذر ریز حساسیت بسیار زیادی به این ترکیبات داشته اند.  

گندم  و برنج نیز یکی دیگر از گیاهان زراعی می‌باشند که  دارای خاصیت دگرآسیبی هستند. در نظام های بدون شخم یا نوتیلیج ، پسمان‌های گندم که بصورت مالچ وارد خاک می شوند از رشد علف‌های هرزی نظیر برخی از گونه‌های تاج خروس، نیلوفروحشی و سوروف،گاو پنبه، یولاف وحشی، شلمی، شیر تیغی و... در گیاه زراعی فصل بعد جلوگیری می‌کند. این تاثیر بازدارنده، مشابهه مصرف علف‌کش در زمین بدون مالچ می‌باشد. هم پسمان‌های ریشه و هم پسمان‌های اندام هوایی گندم در کنترل علف‌های هرز مذکور موثراند. اما پسمان‌های ریشه تاثیرگذاری بیشتری دارند. کنترل علف‌های هرز توسط پسمان‌های گندم، به میزان خاک پوشیده با این پسمان‌ها بستگی دارد. در آزمایشی مشخص شد که 60 درصد پوشش خاک با پسمان‌های گندم، برای سرکوب علف‌های هرز فصل بعد مطلوب بود. تعدادی از مواد آللوکمیکال مانند DIMBOA و اسیدهای فنولیک در گندم شناسایی شده اند که مسئول کنترل علف های هرز می‌باشند. مشابهه گندم، پسمان‌های برنج (کاه و کلش) در صورت اختلاط با خاک، شیوع علف‌های هرز باریک برگ و پهن برگ را کاهش می دهد، بنابراین می‌تواند بعنوان یک راهکار بالقوه در مدیریت علف‌های هرز بکار گرفته شود. بر اساس اظهارات نتایج برخی از محققین، پسمان‌های برنج، زمانی که به میزان 5 تن در هکتار به خاک افزوده شد، زیست توده سوروف بدون ریشک(Echinochloa colona)، آمانیا و ... را کاهش داد. اثر سرکوب کنندگی علف‌های هرز آن، مشابهه علف‌کش‌ها  بود. اثر بازدارندگی پسمان‌های برنج به دلیل رهاسازی مواد آللوکمیکال از آن‌ها می باشد. 3- هیدروکسی بنزوئیک ،3، 4- دی هیدروکسی سینامیک و 4- هیدروکسی فنیل استیک اسید از جمله مواد آللوکمیکالی هست که در شرایط غرقاب از پسمان‌های برنج شناسایی شده است. به طور کلی اثر پسمان های گیاهی در مدیریت علف های هرز بعد از 4 تا 6 هفته، به دلیل کاهش حجم پسمانها و تجزیه مواد آللوکمیکال ها،کاهش می یابد.

چاپ محتويات