15:03 - نویسنده : دکتر پژمان محمدی معاون هماهنگی و برنامهریزی امور حقوقی دستگاههای اجرایی و استاد دانشکده حقوق دانشگاه تربیت مدرس
بایستگی دمیدن روح و جان قانون اساسی در روان ایران و ایرانیان
- توسط حقوق شهروندی
- 0
قانون اساسی آن گونه که سرنامش هویدا میسازد، پایه و سرچشمه چارچوب توزیع قدرت، برپایی حقوق و شمارش تکالیف و به طورکلی روشن کردن وضعیت حقوقی همه امور است. این قانون، اساسی ملک را بنامی نهد و هرکس در سیر موقعیتی باشد، پیوندی ناگسستنی و برخاسته از روح این قانون او را در این مرتبه، مورد حمایت قرار میدهد. اگر کسی یا چیزی، در چارچوب معیارهای این قانون، وضعیت حقوقی ویژه خود را نیافته و فراتر یا پایینتر از آنچه روح قانون اساسی به وی ارزانی میدارد، قرار گرفته باشد، این قانون به خوبی اجرا نشده است. قانون اساسی نیز مانند هر قانونی ویژگیهای بارز و برجستهای دارد (کلی، گریزناپذیر و دارای ضمانت اجرا) که افزودن بر مشترک بودن خصایص آن نسبت به سایر قوانین، پارهای از امتیازات ویژه، توصیف این قانون به «قانون پدر» را ممکن میسازد. برتری و فرا دست بودن این قانون نسبت به هر قانون دیگر و مقررات، اطلاق آن نسبت به همه امور جاری در کشور، و یگانگی همه قانون، منبع بودن این قانون برای قانون و مقرراتگذاری و دوام نسبی و عامل پیوند همه ایرانیان بودن از آن جمله هستند
اهمیت و جایگاه قانون اساسی در بیشتر نظامهای حکومتی و حقوقی کشورهای دنیا، ویژه است. این جایگاه از راه برگزیدن شیوه های ویژهای برای «تصویب»، «اجرا»، «تغییر»، «تفسیر»، «تطبیق قوانین عادی با آن» و «پاسداری» از آن، نمایان میشود. هر کشور، بسته به تاریخ و فرهنگ و تجربیات خویش راهی برگزیده تا از ایمن و استوار بودن و ماندن اساس این قانون، که ضامن همبستگی و پایداری کشور و ملت است، اطمینان یابد.
اندیشمندان ایرانی نیز از آغاز راه مبارزه برای دستیابی به این گریز، کم و بیش، در یافتن و بازنهادن صدف ارزشمند اساسی در چارچوبی نگهدارنده، کوشیدهاند، آن چه در پیوند با این موضوع در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، آشکار است، تلاشی درخور برای جا دادن اساسی قانون یادشده در چارچوبی بازدارنده، استوار و دور از دسترس نگاههای سلیقهای و منافعگذار، میباشد. گذشته از ویژگی تهیه و تصویب این قانون در آغاز گذر از دو مرحله تصویب خبرگان و همهپرسی عمومی سال 1358 و چگونگی اصلاح آن در ده سال پس از آن، سازوکارهای کلانی برای نهادینه و ماندگار کردن این برتری گریزناپذیر نظمآفرین، فراهم آورده است: نگهبانی از روح اصول را بایسته دانسته و تغییر در آن را در بند محدودیتهای فراوان، اگر نگوییم ناممکن اما قطعاً بسیار دشوار کرده است؛ گذر از مرزهای «اساس قانونها» را برای هیچ مقامی هر چند قانونگذار عادی، تاب نیاورده و چنین حرکتی را زیانبار و ناروا دانسته است، قوانین عادی، مصوبات هیأت وزیران، آرای دادگاهها و سایر مراجع و هرگونه تصمیم و دستور اداری و قضایی، معاهدات بینالمللی و هر آن چه در کشور جار و بر ایرانیان روا داشته میشود، به سقف و کف آرمانهای قانون اساسی، بسنده شدهاند؛ راهکارهایی برای جلوگیری از نادیده گرفتن اصول قانون اساسی، اندیشیده شده است؛ تغییر این اصول مرجع ویژه یافته است و ... در واقع، قانون اساسی، آنگونه که مورد پذیرش و اجرا قرار گرفته، ورای ... قاعدهای، پاس داشته شده است. اینها، و بیش از اینها، بیشک، برای پاسبانی از این میراث پیوند دهنده یک ملت، بایسته هستند اما تجربه نشان داده است که کاستیها با گذر زمان نمایان و از بین بردن آنها، اهمیت و فوریت مییابد.
همه آن چه در قانون اساسی برای نگهبانی از روح آن اندیشه شده است، اگر در بزنگاهها، درست به کار گرفته نشود، گذری سهمگین و زیانبار از زنجیره پیوند ایرانیان به دنبال دارد که با گذشت زمان گسترش، گسست و پارگی ریسمان را در پی خواهد داشت.
هر لغزشی در پاسداری از قانون اساسی، شکافی بر پیکر همدلی و پیوستگی ایرانیان به وجود میآورد که پرکردن آن جز با هزینهای سنگین و زمانبر، ممکن نمیشود. آسیبشناسی و ارزیابی تلخی این گذر کردنها از قانون اساسی، موضوع این کوتاه سخن، نیست. اینجا گفتگو بر سر بایستگی و فوریت با دیدن روح قانون اساسی در همه ابعاد نظام حقوقی – سیاسی ایران است.
قانون اساسی، با همه کاستیها اگر آن گونه در آغاز مقصود بوده است، دریافت شود، پیشرو و سازنده است و میتوان از آن انتظار داشت که جامعه و کشور را با پیوستگی و آرامش پیش ببرد. این قانون توان به حرکت درآوردن چرخهای شکوفایی و ارمغان آوردن و کرامت و عزت ایرانیان را در خود دارد، گذشته از نمایان شدن برخی انحرافها و کاستیها که در وضع، تفسیر، نظارت بر اجرا و پاسداری از روح آن به وجود آمده است، بسیاری از احکام کلی آن به خوبی اجرایی نشدهاند. اسباب اجرا نشدن بسیاری از اصول قانون اساسی قابل بررسی و ارزیابی جداگانه است.
بدون شک، بسیاری از این موارد، نیاز به وضع، اصلاح، نسخ و تفسیر قوانین عادی دارد. باید رایحه عطر این احکام کلی در فضای کشور پراکنده شود و معطر شوند، تا همگان با دلبستگی برای پیشرفت و اصلاح کشور خود بکوشند و با شوق در پی رسیدن به آن باشند. باید روح این قانون در جان این کشور دمیده شود تا از آسمان به زمین و زمینیها برسد. برخی از راههایی که بستری ایمن برای دستیابی به میوههای دلچسب قانون اساسی، فراهم میسازند، به این شرح هستند:
1- بازنگری در روشها، تفسیرها و شیوههایی که ممکن است برپایه منافع ناپایدار و گذرا یا بنا به مصالحی ویژه، برگزیده شدهاند، نتیجه این موارد، گذر از پیوستگی و صلابت روح این قانون بزرگ پیوند دهنده مردم ایران، بوده است. بازیابی جایگاه، قانون اساسی اگر مهم دانسته شود، جز با بازگشت به اصول راهنما و معیارهای پذیرش شده ایرانیان، دست یافتنی نیست. این روشها، تفسیرها و شیوههای دور از روح قانون پدر (قانون اساسی) به مرجع یا بر ... خاصی، محدود نیست و هر کس در هر مقامی با قانون اساسی چنین کرده باشد، اگر به این امر باور داشته باشد، ناگزیر از بازسازی خواهد بود.
2- بسیاری از اصول قانون اساسی به ویژه در فصل مربوط به «حقوق ملت» یا اجرا نشدهاند یا آن گونه که قانون برتر اقتضاء کرده است، عملی نشدهاند. قوانین عادی و مقررات لازم برای برخی از اصول وجود ندارد. گاهی قوانین، در تضاد و تزاحم آشکار با این اصول لازمالاجرا شدهاند بی آن که چاره یا سازوکاری برای دست زدن قضات به قانون اساسی در مقابل قانون عادی دیده شود.
3- تضمین اجرای قوانین سازگار با قانون اساسی توسط همه قوای کشور نیز راهی میانبر و دست یافتنی برای اجرا کردن قانون اساسی است بسیاری از قوانین، با وجود ریشته داشتن از درخت بارور قانون اساسی، بنا به جهات گوناگون، اجرا نشده یا ناقص یا حتی مخالف با مبانی خود اجرا شده یا متوقف شدهاند.
4- رعایت اصول حاکم بر حقوق عمومی مانند عدم صلاحیت، برتری منافع عمومی و مصالح اجتماعی، امانی بودن قدرتها و صلاحیتها و مانند اینها، در همه موارد و از سوی همه مقامات و مراجع، پیوستگی و انسجام در اجرای قانون اساسی را تضمین میکنند.
5- پرهیز از یک جانبهگری و اجرای گزینشی برخی از اصول قانون اساسی و برتری دادن یک یا چند اصل بر سایر اصول پیوسته و در هم تنیده قانون اساسی توسط همه مراجع و مقامات باعث نگاه داشت جایگاه و پایدار ماندن روح قانون اساسی برای همه فرزندان کشور و یگانگی ایرانیان در مقابل بیگانگان میگردد. قانون اساسی، کل واحد است و تجزیه احکام آن در هر مقامی و موقعیت و به هر شیوه توسط هر مرجع، زیان زدن به روح آن، منجز میشود. این تبعیض ممکن است در مقام تفسیر یا اجرای آنها رخ دهد اما در هر موقیت که باشد، خسارتی بزرگ به بار میآورد. پایدار و ماندگار کردن قانون اساسی برای پیوند نسلها و همه ایرانیان، اگر به آن باور داشته باشیم نیازمند شکیبایی و بردباری فراوان از سوی همه است. در مقام ارائه تفاسیر و اجرا، میتوان بی آن که دستزدن به سازوکار اصلاح و بازنگری ضرورت داشته باشد، پویایی و ماندگاری و روزآمد کردن قانون اساسی را تأمین و تضمین کرد.
6- ضرورت باورمند شدن همه مقامات و کارگزاران حقوقی عمومی به اصالت و برتری داشتن روح قانون برتر امری است که به آموزش و ترویج فرهنگی نیازمند است. هر مأمور دولت به معنای عام هر مأموریتی که داشته باشد، مجری قانون اساسی است. باور داشتن به اهمیت و ارزش قانون اساسی شرایط ضروری برای به اجرا درآمدن کامل روح این قانون است. باید برای راهیابی چنین اندیشههایی در روح و روان مأموران خدمات عمومی چارهجویی کرد.
روز قانون اساسی را با امید پاس داشت آن، شادباش میگویم.
دیدگاه خود را بیان کن